بسم الله
فرصت را مغتنم شمرده و به همه کسانی که با شناخت عمیق از اینجانب، در کامنت های پست قبلی ام گفته بودند من دوباره می روم و ۶ ماه بعد سرو کله ام پیدامی شود، ایولّا نثار می کنم.
و اما بعد، آمده ام که دیگر عین آدم بنویسم. ظاهراً آخرش هم تنها جایی که می ماند همین طرلان همایونیٍ خودمان است.
اما بعد از بعد، یکسری اتفاقات جالب و ... افتاده که ذکر آنها خالی از لطف نیست :
- محمد به سپیده بازگشته و دارد کارهایش را راست و ریست می کند که با کمک حسین وحدانی، بترکانند.
- ما با کمک همان محمدِ فوق الذکر یک پایگاه خبری زده ایم هیتنا نام که می توانید از اینجا سری بهش بزنید. در زمینه اطلاع رسانی فناوری های پیشرفته یک حرکت هایی می زنیم.
- ما یک تبلت پی سی اچ پی خریدیم که چیز مالی! است برای خودش. متأسفانه از آنجا که این عزیزِ دل، نیم فاصله نمی پذیرد و ما به شدت به این مقوله ی نیم فاصله عشق می ورزیم، اگر هرکدام از دوستان که اندک لطفی (هنوز) به حقیر دارند، کدی، چیزی به ما برسانند که این مشکل نیم فاصله را حل کند برایمان، از دور دستش را به گرمی می فشاریم.
- ما یک دوربین کانون نیمه حرفه ای خریدیم و حالا که خریدیم، عجیب به این عکاسی پدرسوخته علاقمند شدیم. پس ممکن است به گذاردن عکس در این محل، مبادرت ورزیم. به عنوان نمونه یکی از این عکس ها تقدیم می شود.