بسم الله

ماه ها از فراق ترلان می گذرد و

کم مانده بود که داستان ترلان من هم مثل داستان ترلان واقعی شود و

آخرین گونه از نسل مرغان خزان، در فضای مجازی هم نماندنی بودن خود را

اثبات کنند.

امروز که اینجا مهمان ترلانم، از میان حوادث ناگزیر روزگار بیرون آمده ام و

روزهای گداختن و سوختن و اضطرار و اضطراب، جای خود را به

روزهای جدید داده اند. روزهایی که اگر گداختن ها و دم بر نیاوردن ها و

خون دل خوردن های خزان نبود، هیچگاه نمی آمدند و روی نمی نمودند.

امروز بر بالای یک بلندی ایستاده ام...

...